کد مطلب:102422 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:362

هدفداری در خلقت و نقش اراده ی آزاد انسان











امیرالمومنین تلاش فراوانی كرد كه جهان اسلام و مسلمانان را از یك جنگ داخلی باز دارد، زیرا می دانست كه اگر چنین جنگی برافروخته شود، امت مسلمان را

[صفحه 178]

تا ابد در شعله های خود می سوزاند، لیكن تلاشهای او به جایی نرسید و نه تنها پیمانشكنان زرپرست جنگ جمل را به راه انداختند، معاویه ی زورمدار و حیله گر نیز حاضر نشد از قدرتی كه به ناحق به تدریج در شام به دست آورده بود دست بردارد و به راه حق پا گذارد. در همه ی مدت حكومت یزید بن ابی سفیان، برادر بزرگ معاویه و معاویه بر شام، به جای آموزش قرآن و معارف اسلامی، اندیشه ی جاهلی خود و پدرانش و میراث فرهنگی شرك آلود امپراتوری روم را بر مردم شام تحمیل كرده بود. یكی از آن اندیشه ها، اندیشه ی جبرگرایی بود، چون معاویه، همانند امپراتوران روم، می خواست قدرت و سلطه ی خود را، به هر بهایی و به هر شیوه ای، گسترش دهد و ریشه دار كند، لذا اندیشمندان درباری و تزویرگران دین به دنیا فروش او به مردم القاء كرده بودند كه هر چه بر سر شما می رود خواست تغییر ناپذیر خدا و حكم مقدر او است و شما از خود هیچ اختیاری و حق اعتراضی ندارید.

امیرالمومنین، با سپاهی گران، آماده ی حركت به سوی شام برای یكسره كردن كار معاویه است. شخصی از مردم شام كه در خدمت امام است، با آن اندیشه ها و آموخته ها، از وی می پرسد:

آیا حركت ما برای رفتن به رزم شامیان بر اساس قضا و قدر الهی است؟

امام پاسخ روشن و مفصلی به وی می دهد كه سید رضی خلاصه ای از آن را چنین گزارش كرده است:

«ویحك! لعلك ظننت قضاء لازما و قدرا حاتما!؟ و لو كان ذلك كذلك، لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید! ان الله سبحانه امر عباده تخییرا و نهاهم تحذیرا و كلف یسیرا و لم یكلف عسیرا و اعطی علی القلیل كثیرا و لم یعص مغلوبا و لم یطع مكرها و لم یرسل الانبیاء لعبا و لم ینزل الكتاب للعباد عبثا و لاخلق السماوات

[صفحه 179]

و الارض باطلا، «ذلك ظن الذین كفروا، فویل للذین كفروا من النار».[1].

وای بر تو! شاید با این گفته ات قضا را حكمی لازم و جداناشدنی و قدر را امری حتمی و تغییر ناپذیر گمان كرده ای؟! اگر چنین بود، بیگمان پاداش كار خوب و كیفر كار بد بیهوده و نادرست بود و نوید سرانجام نیك و بیم دادن از بدفرجامی از میان برداشته می شد! زیرا بدون تردید خداوند سبحان به بندگانش بر پایه ی اختیار فرمان داده است و به عنوان هشدار آنان را باز داشته است و وظیفه و تكلیف را به آسانی بر عهده ی آنان گذاشته است و تكلیف برتر از توان بر آنان بار نكرده است و در برابر اندك عمل پاداش بسیار بخشد، سرپیچی از فرمانش از روی مغلوب شدن او نیست و كسی را به اجبار وادار به فرمانبری نكرده است و پیامبران را به بازی و سرگرمی نفرستاده است و كتاب را برای بندگان بیهوده فرود نیاورده است و آسمانها و زمین را باطل و بی بنیاد نیافریده است، «این باور در گمان كسانی است كه حقایق را نادیده گرفتند، پس وای بر سرانجام كسانی كه كفر ورزیدند از آتشی كه در انتظارشان می باشد».

[صفحه 180]


صفحه 178، 179، 180.








    1. نهج البلاغه، حكمت 78.